در مصر مناطق مقتدر به جذب یا تصرف نواحی ضعیف دست زدند تا آن که مصر تنها از دو سلطنت تشکیل شد:
- سلطنت سفلی که در دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود.
- سلطنت علیا که در دره های نیل قرار داشت و پایتخت آن نخب در محل آلکب امروزی بود. این سرزمین از مرز مصر سفلی تا نخستین آبشار نیل در آسوان گسترده بود.
صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند تا آن که با اتحاد این دو، عصر عظمت مصر به عنوان یک ملت آغاز شد.
ملت مصر
در حدود سال 3100 قبل از میلاد، منس یکی از سلاطین مصر علیا، از نخب به طرف سفلی حرکت کرد و در نبردی سخت، سپاه قدرتمند سفلی را شکست داد و فرماندهان آن را گردن زد و در مدت کوتاهی بیوتو را به تصرف در آورد و اولین ملت و حکومت واحد را در جهان به وجود آورد.
فرعون منس
یک لوحه کنده کاری شده که در مصر علیا یافت شده و منس پادشاه مصر را در حال مجازات دشمنانش نشان می دهد.
این پیروزی برای مصر بسیار حیاتی بود. اتفاقی که باعث شد، مصرباستان به عنوان یک ملت قدرتمند در جهان سربر آورد و به رهبری فرمانروایانی متکبر و قدرتمند به اوج عظمت برسد.
نقشه ای از مصر باستان
سلسله های مصری
مانتوا تاریخ نگار مصری زمان بطلمیوس، تاریخ مصر را به چندین دوره مهم تقسیم کرده است:
- دوران سلسله های عتیق: سلسله های اول و دوم.
- دوران سلطنت قدیم: سلسله های سوم تا ششم.
- دوران فترت اول: سلسله های هفتم تا دهم.
- دوران سلطنت میانه: سلسله های یازدهم و دوازدهم.
- دوران فترت دوم: سلسله های سیزدهم تا هفدهم.
- دوران سلطنت جدید: سلسله های هجدهم و نوزدهم.
- دوران دوم سلطنت جدید: سلسله های بیستم و بیست و یکم.
- دوران جدید: از سلسله های بیست و سوم تا بطلمیوس.
البته دوستان عزیز، پس از سلسله بیست و یکم مصر دچار آشوب شد و دوباره تقسیم شد که البته این را مانتوا به صورت خلاصه نوشته است.
ممفیس
ممفیس شهری بود که منس برای دوام اتحاد، بنا کرد و آن را پایتخت خود قرار داد. این شهر در ابتدا به دلیل وجود دیوارهای خشتی و سفید رنگ که دور تا دور قصر پادشاه کشیده شده بود، اینه هج نامیده می شد و بعدها ممفیس نام گرفت. در این شهر که در آن نمونه قدرت بی پایان پادشاهان مصر یا فراعنه مشاهده می شد، همه مردم طبقات اجتماعی اعم از اشراف، صنعتگران، هنرمندان، نجاران، کارگران و... زندگی می کردند. در مطلب بعدی درباره ممفیس چیزهای بیش تر و کامل تری را خواهم گفت.
فراعنه بعد از منس
بعد از اتحاد سفلی و علیا، منس 62 سال فرمانروایی کرد و بر طبق سنگ نوشته ها توسط یک کرگدن کشته شد. پس او هورآها فرزندش بر تخت نشست. او در 30 سالگی بر تخت نشت و تا 62 سالگی حکومت کرد و بر طبق افسانه ها توسط یک اسب آبی کشته شد. جر سومین فرعون مصر بود که بر طبق پژوهش های امروزی 41 سال حکومت کرد. احتمالاً او در دلتا چندین نبرد با اهالی لیبی انجام داده است. او نیز مانند نیای خود، هورآها ، در مکان مقدس آبیدوس به خاک سپرده شد. دِن (یا دِوِن) پادشاه بعدی مصر از دودمان یکم بود. سالنامه ها از نبردهایی در برابر قبایل بدوی صحرای سینا، در هنگامه دوران پادشاهی وی خبر می دهند. او نخستین پادشاه مصر باستان است که عنوان «پادشاه مصر بالا و مصر پایین» را بکار برد و نیز نخستین پادشاه مصر یاستان است که تاج دوگانه بکار برد. تاج رسمی او آمیخته ای از «تاج سرخ» مصر پایین، و «تاج سفید» مصر بالا بود. او از دید سیاسی خردمندانه می دانست که تفاوت ها و حقوق هر دو منطقه را باید به رسمیت بشناسد. کاخ او نیز همیشه با دو دروازه ساخته می شود. دروازه شمال و دروازه جنوب؛ و از همین رو بود که از آن پس، پادشاه مصر را هیچگاه با عنوان «پادشاه مصر» نمی نامیدند و از او، همیشه با عنوان «صاحب دو سرزمین» یا «پادشاه مصر بالا و پایین» یاد می کردند.
و شاید او نخستین پادشاه مصر باشد که خدا دانسته شد. نیز این امکان وجود دارد که در پشت باور مصریان به خدا دانستن پادشاهانشان، دلایل سیاسی واقع بینانه ای وجود داشته است. درّه نیل، به نوعی، وحدت یافته بود، با این حال مردم مصر بالا و پایین، بیشتر زمان در حالت عدم تفاهم و هم آوری دو سویه می زیستند. این دو منطقه گویش های مختلفی داشتند و شخص ساکن در منطقه بالا به سختی می توانست سخن مردم مصر پایین را درک کند. مردم دلتا که با سرزمین های مدیترانه ای آن سوی دریاکنارهایشان در تماس بودند، خود را از پسرعموهای روستاییشان در بالای رود، متمدّن تر و پیشرفته تر احساس می کردند. مصر بالا و پایین، اگر چه حکومت واحدی داشتند و رود بزرگی آنها را به هم پیوند می داد که هر دو در آن سهیم بودند، باز آمادگی داشتند تا با مشاهده کوچکترین نشانه سستی و دشواری، از نو به حکومت های پادشاهی جداگانه ای تبدیل شوند.
یک پادشاه میرا، خواه از این منطقه خواه از آن منطقه، ممکن بود هم آوری و همچشمی را شدّت دهد، اما پادشاهی که خدا به حساب می آمد، می بایست برتر از ستیز های منطقه ای قرار بگیرد و برایش اهمیت نداشت که بدن انسانی او در چه منطقه ای از درّه نیل به دنیا آمده باشد. بنابراین، پادشاه به عنوان یک خدا، همچون نیروی وحدت بخشی، کشورش را از آسوان تا دلتا، به صورت یک ملت، حفظ می کرد.
بستر آرامگاه وی در ام القعب در آبیدوس، از سنگ خارا ساخته شده است؛ و این نخستین بار در مصر بود که سنگ سختی را بعنوان ماده ساختمانی بکار می بردند.
از «آنِجیب»، پاشداهی بعدی مصر باستان، چیز زیادی شناخته نشده است. نام او (آنِجیب یا اِنِزیب یا آنجیب) به معنی «مردی با قلب سخت» است. در حالیکه مانتو کاهن مصری می گوید که او 14 سال پادشاهی کرده است، باستانشناسان مدت پادشاهی وی را 10 سال می دانند.
زمانی که آنِجیب، پس از پدر خود دِن، قدرت را به دست گرفت سالخورده بود. اسناده بدست آمده از آن دوره می گوید که او در هنگامه دوران بی ثباتی و کشمکش میان مصر بالا و پایین بر مصر پادشاهی می کرد. پنداشته می شود که اصلیت آنِجیب از ناحیه ای در شهر آبیدوس در مصر بالا که به نام تیس شناخته شده است بوده باشد. او وادار شد تا چندین شورش را در مصر پایین فرونشاند.
آرامگاه او نیز در ام القعب است. اتاق آرامگاه او به طور کامل از چوب ساخته شده نه از سنگ و از کیفیت ناچیزی برخوردار است.
سِمِرخِت پادشاه بعدی مصر باستان از دودمان یکم بود که پیرامون 2.950 پ.م پادشاهی می کرد. گرچه درباره دوران او چیز زیادی در دست نیست، اما به نظر می رسد که او دوران دشواری داشته است. مانتو می گوید که بلاهای زیادی در دوران پادشاهی سِمِرخِت بوجود آمد و می گوید که این به خاطر آن بود که سِمِرخِت غاصب تاج و تخت بود.
مانتو می گوید که او 18 سال پادشاهی کرد اما اسناده به دست آمده توسط باستانشناسان 8 سال و نیم یا 9 سال پادشاهی را برای وی به اثبات رسانده است. سِمِرخِت در گورستان سلطنتی ام القعب در آبیدوس به خاک سپرده شد.
قاعا (ح. 2.916 ق.م - 2.890 ق.م) واپسین پادشاه دودمان یکم مصر بود. او آرامگاه بزرگی در آبیدوس دارد که 98/5 در 75/5 پا یا 30 در 25 متر می باشد. مانتو می گوید که او 26 سال پادشاهی کرد. دوران پادشاهی او به نظر دورانی باثبات و پر رونق بوده است.
دوره دودمانی نخستین
دوران عتیق مصر دربرگیرنده دودمان های یکم و دوّم است که از 2.920 پ.م، به دنبال دوره دودمانی آغازین، تا 2.575 پ.م، یا آغاز دوره پادشاهی کهن به درازا می انجامد. پیش از اتحاد مصر بالا و مصر پایین در پیرامون 3.100 پ.م، آن سرزمین روستاهای خودمختاری داشت. در دوره دودمانی نخستین مصر باستان، پایتخت مصر شهر تینیس بود.
هوتِپسِخِموی، که به نام بجاو یا بانِتجر (به یونانی بوئِتوس) نیز شناخته شده است، نخستین پادشاه دودمان دوّم مصر بود. نام او به معنی «دو قدرت در صلح هستند» می باشد، که اشاره به دو سرزمین مصر بالا و مصر پایین دارد. چیز کمی از دوران پادشاهی او شناخته شده اما از نام او می توان حدس زد که در دوران پادشاهی وی، مصر بالا و پایین در آرامش به سر می بردند.
ممکن است پادشاه هوتِپسِخِموی با ازدواج با یک شاهزاده خانم مصری به منصبی دست پیدا کرده، و گمان نمی رود که فرزند پادشاه قاعا (آخرین پادشاه دودمان نخست مصر) بوده باشد؛ و شاید داماد وی بوده است.
آرامگاه او در سقاره است. زیرساخت آن به جا مانده، اما هیچ چیز از روساخت آن وجود ندارد. مانتو، تاریخ نگار و کاهن مصر باستان می گوید که هوتِپسِخِموی 38 سال پادشاهی کرد.
«رع-نِب» پادشاه بعدی دودمان دوّم مصر است. مانتو تاریخ نگار و کاهن مصر باستان می گوید که وی 39 سال پادشاهی کرد، اما چنین رقم بزرگی نمی تواند درست باشد چون چیزهای کمی از دوران پادشاهی وی پیدا شده است. برخی او را «نِبرع» نیز می نامند. نام او بدرستی برآیندی است از نام خدا رع، و معنی آن "پسر رع" می شود.
«نینِت جِر» سوّمین پادشاه دودمان دوّم مصر باستان بود. چیزهای بسیاری از دوران پادشاهی وی بدست آمده و گمان می رود که دوران پادشاهی بلندی داشته است. دوران پادشاهی وی را 40 سال گمانه زنی کرده اند.
«ونِگ» پادشاه بعدی دودمان دوّم مصر بود که 8 سال پادشاهی کرد.
«سِنِج»، پادشاه بعدی دودمان دوّم مصر بود که 20 سال پادشاهی کرد. پس از سِنِج، نام چند پادشاه در دست است که در وجود آنها از دید باستانشناسان و فهرست مانتو تفاوت وجود دارد.
یکی از آنها «سِت-پِریبسین» است که 17 سال پادشاهی کرد. او در ام القعب در آبیدوس به خاک سپرده شد. نام او در فهرست مانتو، «کارِس» می باشد. همچنین نام پادشاهی در فهرست مانتو دیده می شود به نام «نِفِرخِرِس» که از دید باستانشناسی، وجود او به اثبات نرسیده است.
دیگر پادشاه این دودمان نیز، «سِخِمیب-پِرِنمات» است. برخی او را همان سِت-پریبسن دانسته اند، و برخی وی را پادشاهی می دانند که زمانی که سِت-پریبسنن بر مصر بالا پادشاهی می کرده، بر مصر پایین فرمان می رانده است.
واپسین پادشاه این دودمان نیز چه از دید باستانشناسی و چه در فهرست مانتو یکی می باشد و او، «خاسِخِموی» است.
خاسِخِموی (پ. 2.686 پ.م) پنجمین و واپسین پادشاه دودمان دوّم مصر بود. چیز کمی درباره دوران پادشاهی وی شناخته شده است، مگر آنکه چندین لشکرکشی جنگی مهم داشته و چندین آرامگاه ساخته است.
خاسِخِموی را جانشین سِت-پریبسن دانسته اند. برخی باستانشناسان می پندارند که پادشاه دیگری به نام خاسِخِم، میان آن دو پادشاهی کرده باشد. بیشتر باستانشناسان نیز باور دارند که خاسِخِم و خاسِخِموی در واقع یک نفر هستند. خاسِخِم ممکن است پس از آنکه مصر بالا و پایین را در پی یک جنگ داخلی، که میان پیروان خدا هوروس و خدا سِت رخ داد، دوباره اتحاد بخشید، نامش را به خاسِخِموی تغییر داده باشد.
او در گورستان ام القعب به خاک سپرده شد.
گرچه مانتو می گوید که پایتخت مصر باستان در این دوران نیز هنوز در تینیس بوده است؛ دست کم سه پادشاه نخست، در سقاره به خاک سپرده شده اند؛ و پنداشته می شود که مرکز قدرت به ممفیس رفته باشد.
منبع : ویکی پدیای انگلیسی
دوستان عزیز
دفعه بعد شما را با سرزمین رازها آشنا می کنم. بدرود