تاریخ جهان

آغاز و انجام تمدن ها

تجدید حیات امپراتوری روم

امپراتوری روم که در قرن سوم میلادی دچار مطائب و سختی های فراوان شده بود ، توانست طی 20 سال حکومتِ دیوکلتیانوس (284-305 میلادی ) خود را ترمیم و تجدید کرد و دوباره با قدرت سربرآورد. این دوره را ، که تا اوایل قرن 5 میلادی به طول انجامید ، عصر متاخر امپراتوری می نامند. با پایان این دوره ، امپراتوری روم مورد هجوم بربرها واقع شد و سرانجام در 476 میلادی از میان رفت.

دیوکلتیانوس اصلاحات عمده ای در کشور اجرا کرد. او دربار روم را به شیوه ی دربار ساسانی آراست ، خود را از دیگران پنهان نگه داشت تا به قتل نرسد ؛ هنگام مراسم رسمی باید دستان او را می بوسیدند و اعمال پر آب و تابی را انجام می دادند. دیوکلتیانوس همچنین جاسوسان ویژه ای را در گوشه و کنار کشور به کار گمارد و قدرت مطلقه ی امپراتور را به معنای واقعی افزایش داد.

او برای اداره ی آسان تر این امپراتوری وسیع در سال 286 میلادی ، سربازی از طبقه پایین به نام ماکسیمیانوس را ، که به تازگی به مقام مهمی در ارتش رسیده بود ، به لقب آگوستوس مقتخر ساخته و عملاً وی را شریک خود در اداره ی امپراتوری کرد. از آن پس ، دیوکتیانوس در شهر نیکومدیا واقع در آسیای صغیر به فرمانرواییِ بخش شرقی امپراتوری پرداخت و اداره ی قسمت غربی را به ماکسیمیانوس سپرد.

در سال 293 میلادی آن دو به تقسیم بیش تر قدرت امپراتوری دست زدند. هم دیوکلتیانوس و هم ماکسیمیانوس ، قیصرهایی را برای خود تعیین کردند : گالِریوس و کُنستانتیوس. حکومت این چهار تن به نام تتراکی شهرت یافت. اگرچه هنوز نیز دیوکلتیانوس فرد ارشد در میان این جمع بود.

ماکسیمیانوس

این افراد تغییرات مهمی در سیستم حکومتی اتخاذ کردند و واحدهای سیاری برای ارتش ایجاد کردند که وظیفه ی آنها جلوگیری سریع از ورود نیروهای بربر به داخل خاک امپراتوری بود. در اقتصاد نیز روش سرشماری برای آگاهی از تعداد زمین ها و ارزش آنها انجام شد و گام های مهمی برداشته شد اما برخی از سیاست های اشتباه دولت ، وضع اقتصادی را بدتر کرد و باعث نارضایتی عمومی در میان مردم شد.

برای مثال ، یکی از سیاست های کنستانتیوس ایجاد قانونی برای به ارث رسیدن مشاغل از پدر به فرزند بود که باعث شد کشاورزان وابسته به زمین شوند ؛ یعنی ، چیزی که باعث عقب ماندگی اروپا در قرون وسطی گردید.

                                گالریوس                                               کنستانتیوس

در این زمان ، روم توانست دوباره نظم و امنیت پیشین را بازیابد اما این امر بسیار زودگذر بود. روم به سوی انحطاط اقتصادی آرام پیش می رفت و نتایج آن سرانجام در قرن بعدی گریبان آن را گرفت.

منبع : این مقاله برگرفته از کتاب روم باستان اثر آلبرماله می باشد.

لطفاً دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

۱۱ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیل قاسمی

سده ی دشواری ها

امپراتوری روم در قرن سوم میلادی با مشکلات بسیاری رو به رو شد. هجوم بیگانگان از هر سو ، رکود اقتصادی و جنگ های داخلی این دوره را به سده ی دشواری معروف کرد.

سلسله سوروسی

سپتیمیوس سوروس (197-211 میلادی) :

بعد از مرگ کومودوس ، جنگ های داخلی میان سرداران ارتش درگرفت که تا 197 میلادی ادامه یافت. در این سال ، سپتیمیوس سوروس قدرت را بدست گرفت و سلسله سوروسی را تاسیس کرد. سپتیمیوس علاقه ی فراوانی به ارتش و نظامیگری داشت و به همین دلیل از امور اقتصادی غافل شد.

سپتیمیوس سوروس

سپتیمیوس ارتش روم را به 400 هزار نفر رساند ولی نتوانست ارزش پول روم یعنی دینار را بالا ببرد. ارزش دینار در زمان سپتیمیوس ، یک چهلم ارزش آن در زمان مارکوس آورلیوس بود. دولت مجبور شد تا سکه هایی با آلیاژهای ارزان تر ضرب کند ؛ در حالی که ، این اقدام تنها پول را بی ارزش تر ساخت.

سپتیمیوس در هنگام مرگش به پسرانش ، کاراکالا و گِتا ، نصیحت کرد که به دیگران بی توجهی کرده و سربازان را سیر کنند. این پند و اندرز او ، سیاست جانشینانش را شکل داد.

کاراکالا (211-217 میلادی ) :

پس از سپتیمیوس ، دو پسرش به طور همزمان به حکومت رسیدند اما کاراکالا می خواست خودش به تنهایی حکومت کند ؛ به همین دلیل ، برادرش ، گِتا را کشت و قدرت را در دست گرفت.

کاراکالا

کاراکالا حتی از نرون هم خونریزتر بود. تنها اقدام مناسب وی ، اعطای حقوق شهروندی به سکنه آزاد روم در 212 میلادی بود که البته برای افزایش تعداد مالیات دهندگان انجام شد. کاراکالا در 217 میلادی بدست یکی از محافظانش به قتل رسید.

جانشینان او (ماکرینوس ، هلیو گابالوس و الکساندر سوروس ) ترور شده یا نتوانستند قدرت را در دستان خویش نگه دارند.

هجوم بیگانگان

در سالهای 235-284 میلادی بیش از 50 فرمانروا به حکومت رسیدند اما پس از مدت کوتاهی به  زیر کشیده شده و تاج و تخت خود را از دست دادند.

این ناآرامی ها توام شد با هجوم بیگانگان به قلمرو روم. نخستین حملات در حدود 230 میلادی انجام شد که گروهی از ژرمن ها به کرانه های دانوب حمله کرده و آن جا را محاصره کردند. این حملات ، سازمان دهی شده نبود بلکه در اثر مهاجرت این اقوام برای یافتن سرزمین های تازه رخ داد.

سرشناس ترین این طوائف ، گوت ها بودند که در 251 میلادی توانستند امپراتور دِسیوس را در نبرد بکشند. گوت ها مدتی بعد به دو دسته تقسیم شدند : اوستروگوت ها یا گوت های شرقی که در ناحیه ی دریای سیاه باقی ماندند و ویزیگوت ها که ایالت رومی داکیا را تصاحب کردند.

هم زمان در 260 میلادی قوم خشن آلامانی به میلان امروزی رسیدند و امپراتور گالینوس با زحمت زیاد آنان را بیرون راند. گروهی دیگر نیز به گل و اسپانیا رفته و آن مناطق را ویران کردند. قبیله ی دیگری به نام هِرولی به آتن در یونان هجوم برده و آنجا را غارت کرد.

در شرق نیز حملات ساسانیان باعث مشکلات زیادی شد. در حدود 240 میلادی ، شاپور اول شاه ساسانی به شهرهای رومی در شام حمله کرد. در 254 میلادی او بر انطاکیه ، یکی از پر رونق ترین شهرهای سوریه مسلط شد. در 260 میلادی ، امپراتور والریانوس نیز شکست خورده و اسیرِ شاپور شد. از آن به بعد والریانوس مجبور بود ، هرگاه شاپور خواست سوار اسب شود ، خم گردد تا شاپور بر پشت او قدم بگذارد.

پیروزی شاپور اول بر والریانوس

همچنین در سوریه نیز اودناث ، حاکم شهر پالمیرا ، بر علیه رومیان شورش کرده و امپراتوری اش را تاسیس کرد. این موضوع برای رومیان خطری بزرگ بود ؛ زیرا ، اکنون آنها در حال از دست دادن سرزمین هایشان بودند.

پس از اودِناث ، همسرش ، زِنوبیا به مصر حمله کرده و آنجا را گرفت. سپس ، بخش هایی از آسیای صغیر را نیز تصاحب کرد.

نجات امپراتوری

از سال 268 میلادی ، امپراتوران لایقی موفق شدند آن را از سقوط نجات دهند. نخست در پاییز همان سال ، امپراتور کلاودیوس دوم ، قوم آلامانی بر قوم آلامانی پیروزیِ قاطعی بدست آورد و در سال بعد، لشکرکشی موفق آمیزی بر ضد گوت ها انجام داد که باعث شد به او لقب گوتیکوس بدهند.

آورلیانوس (270-275 میلادی ) جانشین او ، بر آلامانی ها و واندال ها پیروز شد و دیواری بزرگ به دور رم کشید ؛ چندین بار در دانوب بر گوت ها پیروز شد و در 273 میلادی ، با تسخیر پالمیرا ، حکومت زنوبیا را از میان برد و او را در ویلایی نزدیک رم ، سکونت داد.

در 284 میلادی رئیس سواران گارد سلطنتی ، دیوکلتیانوس پس از قتل امپراتور سابق ، که توسط یکی از افسران گارد کشته شده بود ، به حکومت رسید. او امپراتوری را امن و منظم کرد و آن را از سده ی دشواری ها خارج کرد. اگرچه ، این امپراتوری دیگر نتوانست به قدرت و شکوه پیشین بازگردد.

دیوکلتیانوس

منبع : این مطلب برگرفته از کتاب روم باستان اثر آلبرماله می باشد.

لطفاً دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

۰۹ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیل قاسمی

سلسله آنتُنِن ها

قرن دوم میلادی دوره ی امپراتوران خوب و لایق رومی است که توانستند قدرت امپراتوری را به آن بازگردانند ، قبایل سرکش بربر را سرکوب کرده و برای مردم رفاه و آسایش ایجاد کنند.

تراژان (98-117 میلادی) :

بعد از قتل دُمیسین ، سنا فردی به نام نِروا را به امپراتوری برگزید. او تنها دو سال حکومت کرد و جایش را به تراژان سپرد. وی جنگجویی تمام عیار بود و در تمام طول سلطنتش تلاش کرد که بر اقوام بربر غلبه کند و وسعت سرزمین روم را گسترش بخشد.

تراژان

تراژان با سنا به خوبی و احترام رفتار کرد و توانست محبوبیت زیادی در میان مردم به دست آورد. او مالیات ها را کاهش داده و موسسه های خیریه فراوانی ایجاد کرد. علاقه ی وی برای کمک به فقراء باعث شد تا بخش زیادی از درآمد دولت را به این کار اختصاص دهد.

او ساختمان های زیبای فراوانی در رم بنا کرد. همچنین جاده ها ، کانال ها و راه های بازرگانی در امپراتوری احداث نمود.

در میان سلسله آنتنن ها تنها تراژان علاقه ی زیادی به جنگ و فتوحات داشت. او در سرزمین قوم داس که امروزه رومانی را شامل می شود ، دست به لشکرکشی های متعددی زد. (101-106 م.) و سرانجام به پیروزی های باشکوهی رسید.

وسعت روم در زمان تراژان

لشکرشی های او در شرق نیز موفقیت آمیز بود. در آنجا لژیون های رومی وارد قلمرو پارت ها شده و حتی تیسفون ، پایتخت امپراتوری اشکانیان ، را گرفتند و تا خلیج فارس پیشروی کردند.

اما طغیان و شورش ایالات شکست خورده پارت ها ، باعث عقب نشینی او شد و سرانجام فتوحات وی با مرگ ناگهانی اش در آسیای صغیر ناتمام ماند. (117 میلادی) قلمرو روم دیگر هیچ گاه وسعت دوران تراژان را نیافت.

هادریان (117-183 میلادی) :

پس از مرگ تراژان ، هادریان جانشین وی شد.او کمتر در رم اقامت داشت و کار مورد علاقه اش ، سفر و بازدید از نواحی مختلف امپراتوری بود. هادریان فرد جنگجویی نبود اما می خواست لژیون ها را همیشه آماده نگه دارد ؛ به همین دلیل ، آن ها را به انجام تمرینات سخت یا ساخت استحکامات در نقاط مرزی وادار می کرد. هادریان در بریتانیا دیواری مرزی به طول 100 کیلومتر و دارای 300 برج بنا کرد که به اسم او نامگذاری شد.

هادریان

در دوره ی حکومت او ، نظم و آرامش عمومی برقرار بود. فقط یکبار که هادریان به فلسطین رفت و در آنجا معبدی برای ژوپیتر بنا کرد ، یهودیان پس از مخالفت با این کار مسلح شده و به مدت سه سال (132-135 میلادی) با رومیان جنگیدند. سرانجام هادریان بر شورش غلبه کرد و به قدری آنان را تنبیه کرد که از آن موقع به بعد ، یهودیان دیگر ملت و سرزمینی مستقل محسوب نمی شدند. هادریان سرانجام در 138 میلادی درگذشت. او قبل از پایان عمرش ، آنتونیوس را به فرزندی قبول کرد تا جانشین وی باشد.

آنتونیوس (138-161 میلادی) :

آنتونیوس که بعدها به لقب پارسا نایل شد ، بار دیگر خدایان رومی را، که به دلیل رواج آیین های مشرق زمین رونق خود را از دست داده بودند ، مطرح کرد. همچنین به سنا احترام گذاشت و در خیلی از کارها ، نظر آنها را جویا شد. همچنین قوانین امپراتوری را با عدالت درآمیخت. او سرانجام در 161 میلادی درگذشت.

آنتونیوس

مارکوس آورلیوس (161-180 میلادی) :

آنتونیوس قبل از مرگش ، مارکوس اورلیوس و لوسیوس وِروس را به جانشینی برگزید. سنا مقام امپراتوری را تنها برای اورلیوس قایل شد اما او ، برادرخوانده اش ، لوسیوس وروس را در کنار خود به عنوان امپراتور مشترک قبول کرد.

مارکوس آورلیوس

8 سال بعد ، لوسیوس مرد و اینک مارکوس آورلیوس ، یگانه فرمانروای کشور شد. او تقریباً کل دوران حکومتش را در جنگ سپری کرد. جنگ با پارت ها و قبایل وحشی آن سوی دانوب در تمام مدت ، فکر او را به خود مشغول کرده بود.

به عقیده ی مورخان ، روم در آن زمان بسیار شکننده بود ؛ زیرا ، چندین دهه بود که بدون جنگ و در صلح عمر خود را سپری کرده بود. در سال 161 میلادی ، پارت ها وارد آسیای صغیر شده و روم را مورد تهدید قرار دادند.

مارکوس آورلیوس آنان را عقب راند و سپس بخشی از بین النهرین را گرفت اما لژیون های رومی در بازگشت ، طاعونی مرگبار را با خود آوردند که صدها هزار نفر را در ظرف یک دهه کشت.

در سویی دیگر ، انبوه سربازان ژرمن به کرانه های دانوب یورش بردند. این تهاجمات مقدمه ی هجوم وسیع بربرها در قرن بعدی بود که امپراتوری روم را با سخت ترین مشکلاتش مواجه کرد. گروهی از آنان ، آکوئیلیا در شمال شرق ایتالیا را گرفتند و عده ای نیز به آتن در یونان رسیدند. آورلیوس با زحمت زیاد این قبایل را شکست داد و دوباره امنیت را به مرزهای شمالی بازگرداند. او که آخرین فرد از شاهان خردمند آنتنن ها بود ، در 180 میلادی درگذشت.

امپراتوری روم در 180 میلادی

کومودوس (180-192 میلادی) :

آورلیوس پیش از مرگ ، پسرش کومودوس را به جانشینی انتخاب کرد. کومودوس نمونه ی کامل نرون بود. او صدها نفر را کشت و ثروت امپراتوری را بر باد داد. کومودوس به جای مقابله با قبایل بربر ، با آنها صلح کرد و حتی به بعضی از آنان اجازه داد در مناطق مرزی مستقر شوند. همچنین 13 هزار بربر را وارد ارتش روم کرد.

این اقدامات باعث شد که سرداران ارتش با او مخالفت کنند. عاقبت دوره ی فاسد حکومت وی در 192 میلادی و پس از توطئه ای درباری که به مرگش انجامید ، به پایان رسید. کومودوس آخرین فرد از سلسله آنتنن ها بود که پس از او ، جنگ داخلی بزرگی امپراتوری روم را فراگرفت.

منبع : این مقاله برگرفته از کتاب روم باستان نوشته آلبرماله می باشد.

لطفاض دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

۰۳ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیل قاسمی

سلسله فلاوین

پس از کشته شدن نرون ، قدرت در روم به دست گالبا افتاد که با سیاست های خود ، زمینه ی نابودی حکومتش را فراهم کرد و سرانجام بدست اتو ، یکی از دوستان قدیمی نرون ، سرنگون شد.

اما لژیون های ناحیه رَن او را به پادشاهی نپذیرفته و سردارشان ، ویتلیوس را به امپراتوری برگزیده و سپس در کِرِمُن بر اُتو غلبه یافتند. این بار ویتلیوس به تاج و تخت رسید. (آوریل 69 )

ویتلیوس

ویتلیوس که به پرخوری و شکم پرستی معروف شده بود ، با خطر بزرگی مواجه شد. لشکریان شرقی روم ، سردار برجسته ی خود یعنی وِسپازین را امپراتوری معرفی کرده و به ایتالیا هجوم بردند. این بار باز هم در کرمُن ، نیروهای وسپازین به پیروزی رسیده و پایتخت را گرفتند.

وسپازین (69-79 میلادی) :

وِسپازین نخستین امپراتور سلسله فلاوین ها می باشد. سنا قدرت وی را به رسمیت شناخت و او توانست با اتکا به حمایت آنان ، اوضاع کشور را آرام کند.

هنگامی که وسپازین بر تخت شاهی نشست، دو شورش بزرگ در امپراتوری رخ داد.در گل فردی به نام سیویلیس با کمک چندین لژیون شورش خود را آغاز کرد ولی سرانجام سرکوب شد.

شورش خطرناک تری در فلسطین کنونی اتفاق افتاد که یهودیان آن ناحیه دست به اسلحه برده و بر علیه رومی ها قیام کردند.وسپازین با ارتشی نیرومند به سراغ آنان رفته و موفق شد پس از تلفات تکان دهنده ، یهودیان را شکست دهد.

وسپازین

وسپازین فردی لایق برای اداره ی پادشاهی بود که توانست رضایت مردم را جلب کند و همچنین امنیت را در قلمرو روم برقرار سازد. او سرانجام در 79 میلادی درگذشت.

 

تیتوس (79-81 میلادی ) :

تیتوس ، پسر وسپازین ، جای او را گرفت. او سعی کرد در تمام مدت حکومتش به شیوه ای کاملاً صلح جویانه رفتار کند ؛ اگرچه ، دوره ی حکومت او پر از بلایای طبیعی بود : آتش سوزی و نیز طاعونی بزرگ به شهر رم خسارت زد و انفجار کوه آتشفشانی وزوو ، شهر پمپئی را در زیر لایه های خاکستر مدفون ساخت. (79 میلادی)

تیتوس

دُمیسین (81-96 میلادی) :

دُمیسین ، برادر تیتوس که پس از وی امپراتور شد ، اخلاق و رفتاری همانند تیبریوس داشت. مدیر باکفایت و لایقی بود اما در مقابل جنگجو و بی رحم.

لشکرکشی های او خاک روم را در بریتانیا وسعت بخشید و شکست در نبرد با اقوام داس را به ارمغان آورد. ( داس ها اقوامی کهن در کناره های رود دانوب بودند. )

پس از مدتی ، او ادعای خدایی کرد و این گونه مخالفت ها را برانگیخت. زمانی که دُمیسین خواست مخالفانش را از میان ببرد ، خون های زیادی بر زمین ریخت و دوباره خاطره ی نرون در دل ها زنده شد.

دُمیسین

اما این اقدامات او به ضررش تمام شد. لژیون های رَن شورش کردند و توطئه های درباریان بر ضد وی بیشتر شد. عاقبت دُمیسین در سال 96 میلادی به قتل رسید و سلسله فلاوین ها درست همانند ژولیو کلُدین ها با خفت و خواری از میان رفت.

منبع : این مقاله خلاصه ای از تاریخ روم نوشته آلبرماله می باشد.

لطفاً دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

۳۱ تیر ۹۱ ، ۰۹:۳۵ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیل قاسمی

سلسله ژولیو کلُدین

پس از پایان عمر جمهوری روم که بدست آگوستوس اتفاق افتاد ، وی تغییرات مهمی در سیستم حکومتی اتخاذ کرده و با ایجاد دولتی نیرومند ، دوباره توش و توان قدیم را به روم بازگرداند. اینک او سرسلسله ی دودمان ژولیوکِلُدین ها بود که تا 68 میلادی بر امپراتوری روم فرمان راندند.

آگوستوس ترتیبی اتخاذ کرد تا ارتش روم در تمام طول سال در مرزها مستقر باشد و از این طریق بتواند مانع از هجوم بربرها به مرزها بشود. در کرانه های رود دانوب و رَن ، دو فرمانده ی توانای او ، تیبریوس و دروسوس ، لژیون ها را فرماندهی می کردند.

فتوحات آگوستوس

امپراتوری روم در 20 ق.م. با پارتها صلح کرد و پرچم هایی را که در زمان کشته شدن کراسوس به دست آنان افتاده بود ، پس گرفت. همچنین لژیون های رومی چندین دولت کوچک آسیایی نظیر دولت یهود و گالاسی را ضمیمه خاک خود کردند.

در غرب ارتش روم بر قسمتی از آلپ که دشت پو را احاطه می کرد ، تسلط یافت و همچنین به فرمان آگوستوس ، سرزمین هایی را که امروزه سوییس شرقی ، اتریش ، مجارستان ، یوگسلاوی ، بلغارستان و رومانی را شامل می شوند ، تحت حیطه روم در آورد. این فتوحات بدست سرداری برجسته و داماد آگوستوس به نام تیبریوس تا سال 10 میلادی انجام شد.

در 12 ق.م. حمله به مناطق شمال غربی آلمان تا رود اِلب آغاز شد.دروسوس که در ابتدا فرماندهی رومی ها را بر عهده داشت ، پس از گذر از جنگل های انبوه و مقابله با ژرمن ها ، به الب رسید اما از اسب افتاد و درگذشت. تیبریوس وظیفه ی او را ادامه داد. تا سال 6 ق.م. آلمان غربی مطیع شده بود.

امپراتوری روم در 14 میلادی

وسعت روم در زمان حکومت آگوستوس

اما این وضعیت ظاهری بود ؛ زیرا ، یکی از سرداران نالایق رومی به نام واروس در سال 9 ق.م. در جنگل های تُتبورگ مغلوب ژرمن ها شده و لژیون هایش از میان رفتند. آگوستوس که از  این شکست بسیار اندوهگین شده بود ، باز هم به تلاشش ادامه داد و بعدها جانشین او یعنی تیبریوس آن نواحی را تخلیه کرد و رود رَن را مرز و سرحد امپراتوری روم قرار داد.

سرانجام آگوستوس در 14 میلادی پس از 45 سال حکومت باعزت و شکوه درگذشت. روم در زمان او شاهد آرامش و شکوفاییِ بی نظیری بود که پس از صدسال جنگ داخلی حاصل شد.

تیبریوس (14-37 میلادی) :

پس از مرگ آگوستوس ، پسر خوانده اش ، تیبریوس بر تخت نشست. چندین سال بعد ، او با سنا مخالفت کرد و در پی قدرت بیش تر برآمد. از آنجا که اغلب اوقات تنها بود و با کسی ارتباط نداشت ، نسبت به همه بدگمان شد. سپس ، در پی قلع و قمع مخالفانش برآمد و محبوبیت خود را در میان مردم از دست داد. عاقبت تیبریوس در سال 37 میلادی مُرد.

تیبریوس

تیبریوس

کالیگولا (37-41 میلادی ) :

تیبریوس نوه ی برادرش یعنی کالیگولا را به جانشینی خود برگزید. ماه های اول سلطنت کالیگولا به خوبی و آرامش سپری شد. اما این جوان 24 ساله که اغلب اوقات مریض بود ، دچار جنون شد و دست به خونریزی و کشتار زد و سرانجام در 41 میلادی بدست یکی از محافظانش کشته شد.

کِلُد (41-54 میلادی) :

پس از کشته شدن کالیگولا ، برادرش کلُد را به سلطنت نشاندند. او فردی ضعیف و بی اراده بود که به راحتی تحت تاثیر غلامان و خدمتگذارانش قرار گرفت. سرانجام نیز پس از 13 سال حکومت توام با خونریزی توسط همسرش آگریپین به قتل رسید.

نِرون (54-68 میلادی ) :

نِرون که پسر آگریپین از شوهر اولش بود ، در سال 54 میلادی بر تخت نشست. در 5 سال اول حکومت نِرون قدرت در دست آگریپین ، بوروس ، فرمانده محافظان شاه و سِنِکا فیلسوف مشهور رومی بود ؛ به همین دلیل ، اوضاع به خوبی سپری شد.

نرون

نرون

ولی نِرون به زودی بی رحمی خود را نشان داد. او مادرش و همچنین سِنِکا را به قتل رساند و پس از آنکه بوروس در 62 میلادی درگذشت ، تمام قدرت را تصاحب کرد. حرکات او ، مانند اجرای نمایش در سیرک ها و میدان های اسب دوانی که مناسب یک امپراتور نبود ، تنها آغاز ماجرا به حساب می آمد. در 64 میلادی آتش سوزی بزرگی شهر روم را فرا گرفت و قسمت اعظم آن را سوزاند.

شایع شد که این آتش سوزی تقصیر نرون بوده تا از منظره ی آن نقاشی بکشد.پس از پایان حریق ، او ساخت کاخی باشکوه را آغاز کرد و همچنین با خرج پولِ خزانه ، شهر را باشکوه تر از اول ساخت.

پس از آنکه پولش تمام شد ، به تمام کسانی که دنبال دارایی شان بود ، اتهام خیانت زد و بسیاری را کشت. اما زمانی که یکی از سرداران بزرگ ارتش روم به نام کُربولُن را به قتل رساند، لژیون ها را با خود دشمن کرد. یکی از اشراف گل به نام وِندِکس به گالبا ، حاکم یکی از ایالات اسپانیا ، پیشنهاد داد که برای رسیدن به تاج و تخت به وی کمک کند.

وندکس مدتی بعد به قتل رسید اما گالبا به سوی رم حرکت کرد. نرون که محافظانش او را ترک کرده بودند ، به کمک یکی از غلامانش خودکشی کرد. ( ژوئن 68 میلادی) با مرگ وی سلسله ژولیوکِلُدین ها از میان رفت و تا یکسال بعد که دودمان فِلاوین ها قدرت را بدست گرفت ، روم درگیر هرج و مرج و آشوب شد.

لطفاً دیدگاه های ارزشمند خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

موفق باشید.

۲۹ تیر ۹۱ ، ۱۶:۴۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سهیل قاسمی

شما می توانید با عضویت در خبرنامه سایت، آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت کنید.