تا آن جا پیش رفتیم که انسان ها در غارها به سر می بردند و در عصر پارینه سنگی زندگی می کردند. در ابتدا انسان ها با شکار کردن زندگی خود را می گذراندند. انسان ها به طور اتفاقی دریافتند که می توان با کاشتن دانه ها گیاهان جدیدی کاشت و از آن ها برای غله و غذای خود استفاده کرد. در واقع این فکر هنگامی به نظر آنان رسید که فهمیدند ، وقتی که دانه ای بر زمین می افتد و در خاک فرو می رود ، پس از مدتی سبز شده و گیاه جدیدی به وجود می آید.

پس از این انسان ها مزارع زیادی را به وجود آوردند و در کنار آن ها خانه های ابتدایی ساختند. البته آن ها می دانستند که باید در جاهایی زندگی کنند که آب کافی داشت و می شد در تمام طول سال آب در اختیار داشت. به همین دلیل آنان به کناره رودخانه ها روی آوردند و در آن مناطق ساکن شدند. همچنین آنان یاد گرفتند که با انتخاب دانه های مرغوبتر ، محصول بهتری به دست آورند.

در ابتدا شکارچیان بدنبال گله به هر سو می رفتند؛ همچون سرخپوستان که گله های بزرگ بوفالو را دنبال می کردند. احتمالا شکارچیان عصر سنگ بتدریج گله ها را به چراگاهایی بسیار غنی  که دسترسی بدان آسان بود رانده و در آنجا آنها را بصورت حیوانات نیمه وحشی نگه می داشتند؛ همچون کابوی ها که گله های بزرگ را در یک منطقه نگهداری می کنند. بالأخره تعدادی از حیوانات چنان رام شدند که بتوان آن ها را در مزرعه نگه داشت. حالا نوبت کشاورزان بود تا کنترلی بر پرورش حیوانات داشته باشند. بدین ترتیب نوعی از حیوانات اهلی که ما می شناسیم ، بوجود آمدند.

با افزایش خانه ها در کنار یکدیگر روستاها به وجود آمدند. روستاها محلی بودند که کشاورزان در آن می توانستند به یکدیگر کمک کنند. اکنون انسان ها با انتخاب زندگی یکجانشینی می توانستند برای خود خانه بسازند، اثاث و ظروف تهیه کنند و وقت بیشتری صرف ساخت اشیا ء بکنند.